معنی خارج شدن از موضوع
لغت نامه دهخدا
خارج از موضوع حرف زدن. [رِ اَ م َ ح َ زَ دَ] (مص مرکب) در ضمن محاوره مطالبی گفتن که بموضوع بحث ارتباطی ندارد. پرت صحبت کردن. حرفهای نامربوط گفتن.
خارج شدن
خارج شدن. [رِ ش ُ دَ] (مص مرکب) بیرون رفتن. بیرون آمدن. برون آمدن.
موضوع
موضوع. [م َ] (ع مص) وضع. موضع. نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بنهادن. (تاج المصادر بیهقی). و رجوع به وضع و موضع شود. || سبک و تیزرو گردیدن شتر. (منتهی الارب).
حل جدول
حاشیه رفتن
فرهنگ واژههای فارسی سره
در شدن
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیرونرفتن، درآمدن، دررفتن، رانده شدن، اوت شدن، ترک کردن، فراتر رفتن، تجاوز کردن، نشت کردن، بیرون زدن
فرهنگ معین
بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره.) 2- ترک کردن (اداره، موسسه و غیره). [خوانش: (~. شُ دَ) [ع - فا.] (مص ل.)]
فرهنگ فارسی هوشیار
بیرون شدن فراجستن (مصدر) بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره) .
فارسی به عربی
فارسی به ایتالیایی
uscire
فارسی به آلمانی
Ausgabe (f), Ausgang (m), Ausgeben, Ausstellen, Problem (n), Abtritt (m), Ausfahrt (f), Ausgang (m), Aussteigen, Notausgang (m)
عربی به فارسی
خارج , بیرون از , خارج از , افشا شده , اشکار , بیرون , خارج از حدود , حذف شده , راه حل , اخراج کردن , اخراج شدن , قطع کردن , کشتن , خاموش کردن , رفتن , ظاهر شدن , فاش شدن , بیرونی , برون , ظاهر , محیط , دست بالا , برونی
موضوع
زیرموضوع , مبتدا , موکول به , درمعرض گذاشتن , موضوع , مطلب , مقاله , فرهشت , انشاء , ریشه , زمینه , مدار , نت , شاهد , مبحث , عنوان , سرفصل , ضابطه
معادل ابجد
2088